اخلاق نیکوی پیامبرخدا +جوان +انصاف بده
جوانی نزدرسول خداآمد عرض کرد :ای پیامبرخدا ! به من اجازه بدهید تازنا کنم ؟ با گفته این سخن عدّه ای اعتراض کردند، ولی پیامبرخدافرمود: نزدیک بیا ! وقتی جوان نزدیک آمد وکنار پیامبرنشست واین گفتگو بین آن دوروی داد .
آیا دوست داری کسی بامادرتو این کاربکند ؟
جوان : نه .
-مردم هم راضی نیستند که کسی با مادرشان چنین عملی را انجام دهد.
باز پیامبرخدا پرسید : تودوست داری که کسی با خواهرودخترتو چنین کند ؟
-نه .
- مردم هم درباره خواهر ودختران شان به این عمل راضی نیستند !
وجوان از سوال خو پشیمان شد .پس پیامبرخدا فرمود :آنچه را که خداوند متعال از آن ناخوشنود است وکراهت دارد وتونیز منزجر باش وانچه را خدا وند راضی است ومی پسندد وتونیز به آن راضی باش .
سپس پیامبرخدا دست به سینه ی جوان زدو درحق اودعا کرد وفرمود : اَلّلهُمَّ نَوِّرْ قَلْبَهُ وَ حَصِّنْ فَرْجَهُ .یعنی خدا یا قلب اورا پاک گردان وگناهان اش را ببخش ودامنش را از آلودگی وبی عفتی حفظ کن .
از آن بعد درنزد آن زشت ترین کار زنا بود وهر گز دنبال آن نرفت .(تفسیر المنار ج4ص33)